همه ی ما کم و بیش از قدرت ِ ذهن باخبریم . ارتباط ما با جهان اطراف از طریق حواس ششگانه ی ماست که 5 حس آن با عینیت ها و واقعیات سروکار دارند. سهراب سپهری در در یکی از اشعارش بسیار زیبا به این موضوع اشاره کرده است . او میگوید " چشم ها را باید شست . جور دیگر باید دید ." شستن چشم ها و جور دیگر دیدن اشاره به عملکرد ذهن ما دارد . همه ی ما میدانیم که همیشه میتوان مسائل را از ابعاد مختلف دید و مورد بررسی قرار داد . بطور مثال یک موضوع برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد و هر کدام آن را به گونه ای میبینند . یکی آن را منفی و دیگری مثبت ارزیابی میکند . یکی خونسرد با آن برخورد میکند و دیگری عصبی . یکی از شکست یک شکست بزرگتر میسازد و دیگری یک فرصت برای پیروزی . حتمن برای شما پیش آمده که با یک موضوع خیلی تند و عصبی برخورده کرده اید و بعد بر اثر یک هشدار بیرونی یا تحول درونی آن موضوع را بسیار ساده و گاهن کوچک یافته و آرام شده اید تا حدی که به حرکت عجولانه ی خود خندیده اید. این حالت اغلب بعد از گذشت زمان و کسب تجارب زیاد به سراغ ما می آید . وقتی به گذشته نگاه میکنیم به عکس العمل ها و برخورد و دیدمان نسبت به مسائل خنده مان میگیرد . اما چرا ؟ چه چیزی عوض شده ؟ آیا این همان ذهن ما نیست که شیوه ی دیدن و تحلیلش را تغییر داده ؟ خوب فکر کنیم . به قول بودایی ها این زندگی توهمی بیش نیست . همه چیز زاده ی ذهن ماست. پس بیایید با هم زندگی را زیبا ببینیم و تا میتوانیم او را به بازی بگیریم پیش از آنکه او ما را به بازی بگیرد ... مسئول زندگی خود باشیم و از نعمت قدرت ذهن و توانایی جور دیگر دیدن نهایت استفاده را ببریم. دنیای ما زاده ی ذهن ماست ...
روح وحشی
نظرات شما عزیزان:
|